I know sometimes you're scared of the light
میدونم گاهی اوقات از روشنایی میترسی
But how will you ever know if you never try
ولی چطوری میخوای بفهمی وقتی تلاشی واسش انجام نمیدی
There's something new inside my heart
یه چیز تازه ای توی قلبم به وجود اومده
And it grabs like a child whenever we're apart
و وقتی که ما از هم جدا هستیم مثل بچه ها غرغر میکنه
I see your face under every sky
زیر هر آسمونی (هر جایی) که میرم تو رو می بینم
I find the less I look, more I find
هرچقدر نگاه میکنم کمتر چیزی پیدا میکنم (پس مجبور میشم) که بیشتر بگردم